منبع برگردان: لينکه سايتونگ
نویسنده: توماس روپر
ارسال و یادداشت از: عـلی مشرف
۲۴ فـبـروری ۲۰۲۲
سیاست خارجی ایالات متحدۀ امریکا: راهزنی بین المللی و تحمیل «ارزش ها»
تفسیری بر سیاست خارجی ایالات متحدۀ امریکا
ایالات متحده تازه شش ماه پیش از افغانستان گریخت. افغانستان زير سلطۀ ایالات متحدۀ امریکا و ناتو، به کشوری مرفه تبدیل نشده است، آنها صلح را برای اين کشور به ارمغان نیاورده اند و حقوق زنان که به عنوان یکی از دلایل جنگ در زمان حمله به افغانستان تبلیغ میشد، هرگز اجراء نشده است. از سوی دیگر، تحت حاکمیت ایالات متحده، افغانستان به بزرگترین تولیدکنندۀ هروئین در جهان تبدیل شد و غیرنظامیان بیشتر از دهۀ ۱۹۹۰ در زمان طالبان کشته شدند .
اکنون طالبان دوباره قدرت را در افغانستان به دست گرفته اند، و از دیدگاه غربی میتوان رژیم آنها را به خاطر وضع قوانین شریعت و مجازات «جرايمی» چون همجنسگرائی با اعدام و به دلیل نادیده گرفتن حقوق زنان، مورد انتقاد قرار داد و چون آنها جرايمی چون دزدی را با روشهای قرون وسطائی مانند بریدن دست مجازات میکنند. همۀ اینها از دیدگاه ما وحشیانه است. اما این انتقاد تا زمانی کذب است که غرب با عربستان سعودی دوست است، عربستان سعودی همان مجازاتها را برای جرايم مشابه اعمال می کند .
حقوق بینالملل
حقوق بینالملل در منشور ملل متحد تصریح میکند که هر کشوری میتواند راه خود را چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی انتخاب کند. در حقوق بینالملل هیچ شرطی مبنی بر اينکه یک دولت چگونه باید دمکراسی را اجراء کند وجود ندارد، و بیشک در حقوق بینالملل هیچ عبارتی نيز وجود ندارد که غرب (یا ایالات متحدۀ امریکا) را به داوری تبديل سازد که تصمیم میگیرد کدام کشور یک دمکراسی «خوب» را اجراء کرده است. افزون بر این، منشور ملل متحد مقرر میدارد که هیچ دولتی نمیتواند در امور داخلی کشور دیگری مداخله کند و آن را مجبور به اتخاذ یا پیروی برخی «ارزشها» یا حتی تحمیل آنها به کشور دیگر کند .
برای ما که دمکراسی را شکل ایدهآل حکومت میدانیم، ممکن است غیرقابل درک باشد که برخی از مردم چیزها را متفاوت ببینند و مثلاً بخواهند از طرف یک «رهبر قوی» اداره شوند یا حتی در یک دولت مذهبی زندگی کنند. با این حال، مورد دوم در مورد افغانستان صدق میکند، جائی که تقریباً ۱۰۰ درصد* مردم، احتمالاً به دلیل تجارب بدشان با اشغالگران غربی، میخواهند تحت شریعت زندگی کنند، همانطور که بررسیهای غربی نیز نشان داده است. به ویژه غرب که ظاهراً دغدغۀ دمکراسی دارد، باید به خواست افغانها احترام بگذارد، اگر اکثریت آنها میخواهند اینگونه زندگی کنند .
اتفاقاً حقوق بشر آنطور که ما میفهمیم به هیچوجه در قوانین بینالمللی گنجانده نشده است. اعلامیۀ جهانی حقوق بشر که از سوی ملل متحد به تصویب رسیده است به گونهای کلی تدوین شده است، تا حدّی که عربستان سعودی و افغانستان نیز میتوانند ادعا کنند که به حقوق بشر احترام میگذارند. اين نبايد حتماً مورد پسند ما باشد، اما اگر در مورد قوانین بینالمللی و رعایت آن جدّی باشیم، بايد آن را بپذيريم .
پیش فرض های ایالات متحدۀ امریکا
علیرغم این موضع بسیار روشن تحت قوانین بینالمللی، ایالات متحده اين حق را به خود میدهد که تصمیم بگیرد چه کسی دمکراتیک است و چه ارزشهائی باید در همه جای جهان اعمال شوند. یک مثال ساده نشان میدهد که این چقدر پوچ است .
در پایان ماه دسمبر، ایالات متحده یک نمایندۀ ویژه برای حقوق زنان در افغانستان تعیین کرد. این ممکن است برای خوانندگان عادی رسانههای غربی ستودنی به نظر برسد، اما نشان دهندۀ گستاخی کامل ایالات متحده است، چون اولاً این اقدامی است که قوانین بینالمللی را نقض میکند، زیرا آشکارا دخالت در امور داخلی افغانستان است. اینکه این هم يک حقهبازی است، از اين واقعيت روشن میگردد که ایالات متحده هیچ نمایندۀ ویژهای برای عربستان سعودی، دبی یا سایر کشورهائی که در آنها نيز همان «حقوق زنان» به مانند افغانستان معتبر است، تعیین نکرده است .
فقط تصور کنید، چین برای دفاع از حقوق سرخپوستان در ایالات متحده، که تقریباً در قرن نوزدهم در یک نسلکشی عظیم نابود شدند و بازماندگان آنها هنوز در مناطق بیثمر تحت ستم قرار دارند، و اما هيچگاه برای نسلکشی و سرقت سرزمينشان از سوی ايالات متحده غرامت دریافت نکرده اند، اقدام کند. آیا ایالات متحده در برابر آن تعظیم خواهد کرد؟ آیا ایالات متحده با دادن حقوق و غرامت بیشتر به سرخپوستان موافقت میکند؟ یا آیا ایالات متحده از چنین مداخلهای در امور داخلی خود خشنود خواهد بود؟
چین دقیقاً این کار را زمانی انجام میدهد که ایالات متحده فکر میکند باید به وضعیت ظاهراً وخیم اقلیتهای چینی اشاره کند و حتی تحریمهائی را اعمال کند. چین خاطرنشان میکند که ایالات متحده مثلاً به دلیل تاریخچه و برخوردش با سرخپوستان، از حق کمی برای انگشتنما کردن ديگران برخوردارند. اما رسانههای غربی اینرا به مثابۀ تکتيک انحرافی چينیها مطرح میکنند و حتی به خود زحمت انتقاد از ایالات متحده را به خاطر برخورد با سرخپوستان نمیدهند .
برای ایالات متحده، دستنشاندگان آن در سراسر جهان و رسانههای آنها، کاملاً طبیعی است که ایالات متحده بخواهد به همۀ کشورهای جهان دیکته کند که چگونه باید رفتار کنند. اما نسلکشی ایالات متحده بدون مجازات ماند و نوادگان قربانیان تا به امروز در مناطق فقیرانه و بیحاصل و بدون غرامت زندگی میکنند. ایالات متحده نمیتواند به عنوان یک الگوی اخلاقی مناسب برای جهان مطرح باشد .
گرسنگی دادن برای حقوق بشر
ایالات متحده هیچ قصدی برای به رسمیت شناختن طالبان به عنوان دولت جدید افغانستان ندارد. زمانیکه دولت دستنشاندۀ ایالات متحده در افغانستان قدرت داشت، ایالات متحده همان کاری را کرد که با اکثر دولتهای دستنشاندۀ خود انجام داد: آنها را مجبور کردند که ذخایر ارزی خود را در ایالات متحده انباشته کنند. ایالات متحدۀ امریکا پس از جنگ با المان نیز همین کار را کرد و تا به امروز بخش بسیار زیادی از ذخایر طلای المان به طور رسمی در ایالات متحدۀ امریکا است .
اما اکنون که طالبان به قدرت رسیده اند، ایالات متحده تصمیم گرفته است تا ذخایر افغانستان را که براحتی در ایالات متحده واقع شده اند، مسدود کند. مسأله بر سر حدود ۷ میلیارد دالر است که ایالات متحده از دولت جدید افغانستان دریغ میکند، آنهم در زمانیکه در افغانستان قحطی حاکم است. تحریمهای ایالات متحده همچنین ارسال وجوه به افغانستان و از افغانستان و ارسال دارو را با مشکل مواجه میکند. حتی پزشکان بدون مرز نیز از این موضوع انتقاد کردند، زیرا در نتیجه مراقبتهای پزشکی برای جمعیت غیرنظامی به شدت با مشکل مواجه شده است .
این اما همۀ ماجرا نیست؛ ایالات متحده حتی تصمیم گرفته است که ذخایر افغانستان چگونه خرج شود. ایالات متحده میخواهد نیمی از این پول را برای کمکهای بشردوستانه به افغانستان مصرف کند. این گستاخانه است: شما پول کسی را میدزدید و سپس با دادن سخاوتمندانه نیمی از پول به عنوان «کمک» خود را به عنوان یک خیّر معرفی میکنید. علاوه بر این، اگر ایالات متحده هیچ رابطهای با دولت افغانستان نداشته باشد، هیچکس نمیداند که این «کمکهای بشردوستانه» از چه چیزی تشکیل شده است و چه کسی قرار است آن را ارايه دهد .
ایالات متحده هرگز نمیخواهد نیمی دیگر از ذخایر افغانستان را پس بدهد، زیرا ۳٫۵ میلیارد بايد برای سامان بخشيدن به شکایات قربانیان ۱۱ سپتمبر نگه داشته شود. بنابراین ایالات متحده میخواهد این پول را برای خود نگه دارد، اگرچه هرگز ثابت نشد که طالبان (و در نتیجه دولت افغانستان) در وقايع ۱۱ سپتمبر دخيل بوده اند. حتی اگر نسخۀ رسمی ۱۱ سپتمبر را دنبال کنیم (که تردیدهای زیادی در آن وجود دارد)، این اسامه بن لادن بود که این حملات را سازماندهی کرد، نه طالبان .
اما همین واقعیت که بن لادن در افغانستان بود برای امریکا کافی است تا افغانستان را مقصر بداند. اگر در نظر بگیرید که برخی از عاملان انتحاری ادعايی از المان وارد ایالات متحده شده اند، جای تعجب است که ایالات متحده چرا ذخایر المان را (تا حدی) به منظور جبران غرامت به قربانیان، مسدود نمیکند. اما خودسری ایالات متحده اینگونه عمل میکند: آنها وجوه کسانی را مصادره میکنند که آنها را دوست ندارند، دستنشاندگان ایالات متحده میتوانند نسبتاً احساس امنیت کنند .
امريکای راهزن
اين در ایالات متحده سیستم خود را دارد، ایالات متحده از ربودن نفتکشهای ایرانی در آبهای آزاد هم نمیگذرد، زیرا ایالات متحده راضی نيست که ایران نفت خود را میفروشد. این دزدی بحری است، زیرا هیچ مبنائی در حقوق بینالملل برای این رویه وجود ندارد، و اين کار مستلزم قطعنامهای از سوی شورای امنیت ملل متحد است، که آنهم اصلاً وجود ندارد .
با وجود این، ایالات متحده همچنان به ربودن نفتکشهای ایرانی، هدایت آنها به سمت ایالات متحده، مصادرۀ نفت ایران و فروش آن به حساب خود ادامه میدهد. دلیل آنها این است که میخواهند از این پول برای جبران غرامت سربازان امریکائی که در جنگهای تجاوزکارانۀ امریکا در افغانستان، عراق و غیره زخمی شده اند، استفاده کنند. به زبان ساده: ایران باید خساراتی را که سربازان امریکائی در جنگهای امریکا متحمل شده اند، بپردازد .
همین بازی در سوریه در حال اجراست. سربازان امریکائی با نقض کامل قوانین بینالمللی، بخشهائی از سوریه را اشغال کرده و از چاههای نفت آنجا بهرهبرداری میکنند. سپس نفت با کامیون به ترکیه فرستاده میشود و در آنجا فروخته میشود. دولت سوریه برای بازسازی کشور خود پس از جنگ در سوریه که ایالات متحده آغاز کرد، به پول حاصل از فروش نفت نیاز فوری دارد .
ایالات متحده مانند یک دزد مدرن رفتار میکند که هر آنچه را که میخواهد، میگیرد. صرفاً به این دلیل که او قدرت دارد و قویتر از قربانیان خود است و این رفتار از سوی «رسانههای باکیفیت» به عنوان «دفاع ارزشهای غربی» ستایش میشود. نمیدانم شما چگونه آن را میبینید، اما اينها ارزشهای من نیستند …
یادداشت:
نمی دانم نویسندۀ این مطلب، از کجا این رقم را که گویا "۱۰۰ درصد" خواهان زندگانی در زیر چترحاکمیت طالب است، گرفته است؛ مگر می توان با صراحت و جرأت تمام افزود که این رقم و ادعا مطلقاً غلط است و هیچ مبنائی ندارد.
چه گذشته از این که میلیونها زن نمی خواهند در تحت شرایط قرون وسطائی طالب حیات به سر ببرند، جمیع اقلیت های قومی و مذهبی نیز نمی خواهند در زیر چتر حاکمیت طالب زندگانی نمایند. وابستگی طالب به اجانب، استبداد، عقبگرائی و جنایات آنها آنقدر بر مردم افغانستان ضربت وارد نموده که حتا به میلیونها تن از قوم پشتون نیز نمی خواهند حاکمیت حتا برای یک روز دیگر ادامه بیابد.
این که مردم افغانستان اشغالگران امریکائی و شرکاء را نمی خواستند و نمی خواهند نباید بدان معنا تعبیر گردد که گویا مردم هیچ بدیل دیگری را در نظرنداشتند، و خواستار بازگشت نظام دارو تازیانۀ طالب بودند، عکس چنین قضاوت سطحی نگرانه و غلطی، یکی از دلایل نفرت و انزجار میلیونها افغان از امپریالیسم امریکا و شرکاء، تبانی ننگین آنها با طالب و سپردن حاکمیت از طریق تطبیق یک ستراتیژی ریاکارانه به وسیلۀ حاکمیت پوشالی، به طالب و "نظام ملاسالار" بود و است.
این را باید به خاطر داشته باشیم که خلق افغانستان را طرفدار طالب و طالبیسم معرفی داشتن، توهین دیگریست که از جانب امپریالیسم آگاهانه و تعدادی از قلمزنان به صورت نا آگاهانه و دنباله روانۀ برده وار از قلم به دستان نوکر امپریالیسم صورت می گیرد. خلق افغانستان به مانند تمام خلقهای جهان و چه بسا بیشتر از بسیاری ها،عاشق و شیفتۀ استقلال و آزادی کشور، رفاه و حصول حقوق و آزادی های دموکراتیک شان هستند، بر همین اساس به همان سان که دشمن آشتی ناپذیر اسارتگران و اشغالگران اند، دشمنی آشتی ناپذیری با نیروهای ضد دموکراتیک، مستبد و متحجر و عقبگرا نیز دارند.
بناءً "صد در صد" مردم افغانستان نه تنها خواستار حاکمیت طالبانی و زیستن در تحت سیطرۀ داروتازیانۀ طالب در افغانستان نیستند، بلکه اکثریت مطلق مردم افغانستان، طالب را به مثابۀ نوکر و دست نشاندۀ بیگانگان و دشمن حقوق و آزادیهای دموکراتیک و دشمن رفاه و شکوفائی کشور خویش نیز می دانند و با تمام قواء در تلاشند تا بر دوام این حاکمیت منقاد و مستبد نقطۀ پایان بگذارند.
ع. مشرف